محل تبلیغات شما



میبینم که بعضیا شوک شدن از عنوان پست قبلی عصر که میرفتم خونه با خودم فک کردم لوبیا پلو یا عدس پلو بدرستم . تا رسیدم زیر کتری روشن شد و یکم م حرف زدم . به دوستم پیام دادم ببینم چه خبر شده بالاخره که جواب نداد کلا یه ربع نشد که من رسیده بودم و در واشدو یه جان شیرین اومد تو خونه با هم چای و کیک خوردیم و حرف و حرف زدیم میپرسه شام چیه گفتم نمیدونم تو بگو گفتاز اون سیب زمینی تنوریا بدرست همون که اون شب دیر اومدم گفتم باشه پس عدس پلو کنسل شد دیگه بعد چای
دیروز به جان شیرین زنگ زدمو کلاسش یادآوری کردم که من انلاین شم یا خودش ؟ که گفت خودم میتونم انلاین شم رفتم خونه و سر راهم گوجه گیلاسی خریدم به یاد گوجه محلیای خودمون . البته طعم اونا کجا و اینا کجا . گوجه گیلاسی شمال که ما بهش میگیم رز گوجه ( REZE GOJE ) یعنی گوجه ریز ، هم خیلییییی کم رنگه تقریبان نارنجی و هم خیلییی تخم داره و بینهایت طعمش با گوجه فرنگی فرق میکنه اگه شمال رفتین حتما بخرید یا تست کنید فوق العادست رسیدم خونه وزیر کتری روشن شد دوستتم پیام داد
سلامممم خدایا امروز وحشتناک شلوغه سرمون الان اومدم ببینم میشه بنویسم یا نه خوب دیروز هم شلوغ بودیم تقریبا و ساعت 4 رفتم خونه سر راهم رفتم کوروش یه سری پد بهداشتی خریدم دقت کردین چه بسته بندیا خوشگلی اومده جدیدا ادم خوشش میاد منم از هرکدوم خوشم اومد ورداشتم دیدم سنگگ هم خلوته دستکشارو انداختم دور و دستامو ضد عفونی کردم و دوتا نون خریدم دلم میخواست سبزی هم بخرم اما شیطونه گفت تو سبزی پاک کن نیستی برو خونت آقا شکورو تو حیاط دیدم و بهش گفتم 10 مین دیگه بیاد
7/7/99 از صبه که میز کار بلاگفا برام باز نمیشه اینه که اومدم تو ورد بنویسم هر وقت حال بلاگفا بهتر شد منم تندی پستش کنم دیروز تو شرکت یادم اومد جان شیرین ساعت 4 کلاس داره البته که بعداز ظهر دیروزم خلوت بود اینجا بهش گفتم من آنلاین میشم خلاصه که 4 شد و رفتم . انلاین هم شدم منتها استاد نیومده بود تا 4.5 هم منتظر موندیم ولی خبری نشد . رسیدم خونه تو حیاط اقا شکورو دیدم و یاد گوجه ها و لیموها افتادم بهش گفتم اگه ممککنه درو برام باز کنه دوتایی رفتیم بالا و من دست
پنج شنبه که رفتم خونه جان شیرین پای کلاسای مجازیش بود و البته در حال سخنرانی تندی ناهار رو گرم کردم و خوردیم ( لوبیا پلوی شب قبل ) بعدش جان شیرین باید میرفت جایی بازدید و من کلاس بعدیشو شرکت کردم البته که دیگه فقط انلاینم و نکته برداری و اینا رو انجام نمیدم اصلا همون لحظه استاد سراغ تمرینای هفته قبلو گرفت منم اومدم به جان شیرین بزنگم اشتباهی زنگیدم مامانش . چون شمارش تو تماسای اخیرم بود دیگه باهم یکم حرف زدیم و از م1 گفت که خداروشکر کامل خوب شده و ازمایش
عصر دیروز رفتم خونه . با یه تاکسی اومدم که کلی حرصم داد رسما وایمیستاد تا مسافر سوار کنه یعنی چن دقیقه گوشه خیابون نگه میداشت ولی تودل خودمو اروم میکردم دیگه میگفتم کوتا بیا بنزین گرونه نمیشه خالی بره که رسیدم خونه و زیر کتریو روشن کردم خیلی هم خسته بودم حال هیچ کاریو نداشتم یه سری موزیک گذاشتم در جریانبد چه موزیکی دیگه ؟ بله محلی مازندرانی از سیما بینا هم دانلود کردم البته اونایی که به مازندرانی خونده خداییشم بد نخونده خوبه (عنوان پست ) جان شیرین زنگید

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ادب روز